کتاب: الزامات سیاست در عصر ملت- دولت
مدتی قبل محمدرضا شعبانعلی عزیز در سایت شخصی خود کتاب الزامات سیاست در عصر ملت- دولت نوشته احمد زیدآبادی را معرفی کرد که نظرم رو برای خواندن آن جلب نمود. بع داز خواندن کتاب تصمیم به نوشتن حرف هایی از کتاب برای خودم و شما گرفتم. البته قبل از آن باید بگم که این کتاب شامل یک مقدمه و شش بخش دیگر می شود.
- مقدمه
- ظهور و تطور ملت- دولت در اروپا
- ایران و روند ملت- دولت
- خاورمیانه و نیاز به وستفالیای جدید
- اسرائیل و معضل ملت- دولت
- سیاست و اخلاق در نظام ملت- دولت
- منافع ملی و اخلاق
لازم به ذکر است که نویسنده بیان می کند که این کتاب چکیده ای از محتوای کاری گسترده تر که در آینده منتشر خواهد شد، است.
به طور کلی در عرصه جهانی صورت بندی های مختلفی از واحدهای سیاسی رایج بوده که شامل سه شکل عمده قبیله، دولت-شهر، و شکل رایج تر از این دو، امپراطوری بوده است. امپراطوری ها اغلب شکل و شمایل دینی (نظام حقوقی مبتنی بر شریعت) به خود گرفته بوده اند که بعد از تغیر و تحولات طی قرون مختلف این امپراطوری ها در چند قرن اخیر جای خود را به نظام حقوقی مبتنی بر ملیت که موجب ظهور ملت- دولت ها (واحد سیاسی یا دولت سرزمینی) شد، دادند.
با ظهور ملت- دولت ها، در حوزه داخلی مشروعیت زمینی حاکمان جایگزین مشروعیت الهی که در دوران امپراطوری متداول بود، شده است که در آن همه اتباع را فارغ از دین و اعتقادات آنها در موقعیت شهروندی معرفی نمود. در حوزه خارجی هم مرزهای سیاسی کشورها به رسمیت شناخته شد و منافع ملی مبنای سیاست خارجی قرار گرفت.
“در حقیقت، اصول بنیادین حقوق داخلی مبتنی بر ملت- دولت در « اعلامیه حقوق انسان و شهروند» انقلاب فرانسه به صورتی واضح تبلور یافت؛ اعلامیه ای که ریشه هر حاکمیتی را اساسا ملت می دانست و قانون را هم تجلی اراده عمومی تلقی می کرد”
نویسنده بیان می کند که در تاریخ ایران هم، از زمان دولت های غزنوی، سلجوقی و خوارزمشاهی تا به امروز ، نابسامانی ها و شکست های دولت ها عمدتا حاصل بی توجهی یا توجه ناکافی به مفهوم ملت- دولت در عرصه داخلی و خارجی بوده است و در مورد این مفهوم دولت ها پیوسته دچار ابهام و سردرگمی بوده اند.
با این حال عصر حاضر عصر ملت- دولت بوده که موقعیتی برای دستیابی ملت ها به بلوغ به معنای برخورداری ازحقوق برابر شهروندی در کنار پذیرش وظایف و مسئولیت های مربوط به آن از سوی همه یا اکثریت قابل توجهی از افراد جامعه است. کشورها بدون بلوغ ملی دچار بی ثباتی، درگیری های داخلی، خشونت، ناکارآمدی ، هرج و مرج و ماجراجویی در هر دو حوزه داخلی و خارجی می شوند که هزینه های مادی و معنوی زیادی را بر مردم کشورها تحمیل می کند.
در حوزه اخلاق هم نویسنده سیاست اصیل را در تضاد و مغایر با اخلاق نمی داند و می گوید که سیاست فقط اولویت های اخلاقی را بر مبنای خیر عمومی جامعه جابجا می کند.
پی نوشت یک: خواندن این کتاب زاویه دید تازه ای در بررسی و تحلیل رفتار دولت مردان و سیاست گذاری های دولت در حوزه داخلی و خارجی برایم به وجود آورد.
پی نوشت دو: در این نوشته اغلب از واژگان و جمله بندی های کتاب استفاده شده است.